مدل اسباب بازی کلکسیونی عروسک از سری شخصیت های دیزنی «علاءالدین»، از جنس پی وی سی، برای طرفداران فیگور های «مگارای هرکولیس، جاسمین و علاءالدین»، این فیگور اسباب بازی، ظاهری زنده دارد و با زیبایی خود، انتخاب خوبی برای ارائه و هدیه دادن به کودکان و نوجوانان و دوستداران «علاءالدین» است. این فیگور اسباب بازی با طراحی زیبا و ساختاری خوب و عالی، مقاوم در برابر سایش، سقوط و رنگ پریدگی است و برای مدت طولانی قابل استفاده است. بازی با فیگور ها معمولا جذابیت زیادی برای کودکان و نوجوانان و حتی جوانان دارد. آنها را به دنیای خیال برده و با داستان سازی در ذهنشان مهارتهای ذهنی متنوعی را در خود تقویت می کنند و با قرارگرفتن در نقش قهرمانان داستانها عزت نفس و حس خوبشان نسبت به خودشان تقویت می گردد.
ارتفاع
جنس
رده سنی
قابلیت
بسته بندی
وزن
فیگور یک عروسک با شخصیت قابل تنظیم است که معمولاً از پلاستیک ساخته میشود و اغلب بر اساس شخصیتهای یک فیلم، کتاب طنز، نظامی، بازی ویدیویی یا برنامه تلویزیونی ساخته میشود. فیگورها برخلاف عموم عروسکها بیشتر مورد استقبال پسربچهها و بزرگسالان قرار میگیرند.
اصطلاح «اکشن فیگور» برای اولین بار توسط Hasbro در سال ۱۹۶۴ ابداع شد تا چهره جو را برای کودکانی، خصوصاً پسرانی که با عروسک بازی نمیکردند، گزینه ای برای خرید قرار دهد. عروسک اصطلاحی است که در درجه اول به عنوان اسباب بازی دختران بشمار میرود، از این رو تغییر اسم و صفت کمک بزرگی برای ورود به بازار جدید بود.
تنوع فیگورها به قدری زیاد است که دیگر برای داشتن یکی از آنها مسئلهی جنسیت دختر و پسر مطرح نیست. فیگورها ابعاد مختلفی دارند و به دو دسته ثابت یا مفصلی طبقه بندی می شوند. همچنین برای سن و سال خاصی ساخته نمیشوند و میتوان آنها را هم نوعی اسباببازی برای کودکان به حساب آورد و هم به عنوان یک استند دکوری روی میز یا کتابخانه برای دکور اتاق یا آرشیو کلکسیون بزرگسالان استفاده کرد.
بازی با فیگور ها معمولا جذابیت زیادی برای کودکان و نوجوانان و حتی جوانان دارد. آنها را به دنیای خیال برده و با داستان سازی در ذهنشان مهارتهای ذهنی متنوعی را در خود تقویت می کنند و با قرارگرفتن در نقش قهرمانان داستانها عزت نفس و حس خوبشان نسبت به خودشان تقویت می گردد.
علاءالدین (به انگلیسی: Aladdin)
یک شخصیت داستانی و قهرمان سی و یکمین فیلم انیمیشن بلند والت دیزنی پیکچرز علاءالدین (۱۹۹۲) است و از شخصیتی با همین نام خودش در یک داستان عامیانه از مبدأ خاورمیانه بهنام علاءالدین و چراغ جادو الهام گرفته شدهاست. صداپیشگی او بر عهده بازیگر آمریکایی اسکات وینگر و صدای خوانندگی او بر عهده برد کین قرار داده شدهاست. او همچنین در دو دنباله بازگشت جعفر (۱۹۹۴) و علاءالدین و شاه دزدان (۱۹۹۶) و همچنین مجموعه تلویزیونی پویانمایی علاءالدین که بر اساس فیلم ۱۹۹۲ ساخته شده بود هم حضور یافت و به نمایش درآمد. مینا مسعود یک نسخه لایواکشن از این شخصیت را در یک اقتباس زنده در سال ۲۰۱۹ از فیلم ۱۹۹۲ بازی کرد. او همچنین در اقتباس لایو اکشن علاءالدین ۲ که قرار است در ۲۰۲۳ یا ۲۰۲۴ منتشر شود، در این نقش ظاهر خواهد شد.
وقتی علاءالدین در ابتدا معرفی شد، هجده سال داشت. او هرگز تحصیلاتی رسمی دریافت نکرد و به جای تحصیل فقط با زندگی در خیابانهای آگرابا چیزهای خاصی را یادگرفت. او چون پول و شغلی نداشت برای زنده ماندن و گرسنه نبودن باید در بازار آگرابا غذا میدزدید. زمانی که علاءالدین تنها یک نوزاد بود، پدرش، قاسم، او و مادرش را ترک کرد تا زندگی بهتری برای خانوادهاش بیابد که هرگز تا زمانی که علاءالدین او را پیدا نکرد برنگشت و در این بین مادر علاءالدین درگذشت.
جاسمین (به انگلیسی: Jasmine)
یک شخصیت داستانی است که در علاءالدین (۱۹۹۲) سیویکمین فیلم پویانمایی بلند والت دیزنی پیکچرز ظاهر میشود. جاسمین دختر با روحیهٔ یک سلطان است که از زندگی خود در قصر خسته شدهاست. علیرغم یک قانون قدیمی مبنی بر اینکه یک شاهدخت باید به موقع با یک شاهزاده در سالگرد تولد آیندهاش ازدواج کند، جاسمین در عوض مصمم است با کسی ازدواج کند که او خودش وی را به خاطر شخصیتش دوست داشته باشد نه به خاطر اموال و داراییاش. جاسمین که توسط کارگردانان ران کلمنتس و جان ماسکر به همراه فیلمنامهنویسان تد الیوت و تری روسیو ساخته شدهاست، از شاهخدت بدرالبدور، شاهدختی که در علاءالدین و چراغ جادو از داستان عامیانه هزار و یک شب ظاهر میشود، اقتباس شدهاست. لیندا لارکین بازیگر آمریکایی صداپیشگی او را برعهده دارد و صدای آواز او توسط خواننده فیلیپینی لیا سالونگا ارائه شدهاست.
شخصیت جاسمین در ابتدا به صورت یک شاهدخت لوس و مادهباور نوشته شد، اما نویسندگان در نهایت پس از حذف مادر علاءالدین از اسکریپت به بازنویسی او به یک قهرمان قویتر و برجستهتر پرداختند و عناصر داستان را از فیلم کمدی رمانتیک تعطیلات رمی (۱۹۵۳) اقتباس کردند. چندین ماه پس از ایفای نقش، لیندا لارکین تقریباً از پروژه اخراج شد زیرا جفری کاتزنبرگ، مدیر اجرایی دیزنی احساس میکرد که صدای او برای یک شاهدخت مناسب نیست، اما ران کلمنتس و جان ماسکر موفق شدند او را برخلاف این امر متقاعد کنند. لیا سالونگا که توسط آلبرت تاوارس، مدیر بازیگران کشف شد، بر پایهٔ اجرایش در موزیکال دوشیزهٔ سایگون، به عنوان صدای آواز جاسمین انتخاب شد. این تصمیم بیسابقه بازیگری، جاسمین را به اولین پرنسس دیزنی تبدیل کرد که صدای صحبت کردن و آواز خواندنش توسط دو بازیگر زن مختلف ارائه شده. طراحی شخصیت جاسمین که توسط مارک هن پویانمایی شدهاست، ترکیبی التقاطی از منابع منحصر به فردی، از جمله یک مهمان ناشناس از شهر بازی، خواهر خود مارک هن، و بازیگر آمریکایی جنیفر کانلی میباشد.
جاسمین تنها پرنسس دیزنی است که شخصیت اصلی فیلم خودش نیست و نقش دوم و نقش اول زن را بر عهده میگیرد. این شخصیت نقدهای متفاوت و خوب و بد را به خود جلب کردهاست، به طوری که قوس شخصیتی او با پیشینیانش آریل از پری دریایی کوچولو (۱۹۸۹) و بل از دیو و دلبر (۱۹۹۱) بهطور نامطلوب مقایسه شدهاند، اما به خاطر شخصیت و ویژگیهای شیمیاش با علاءالدین مورد تحسین قرار گرفتهاست. او ششمین پرنسس دیزنی و اولین عضو غیراروپایی فرنچایز و همچنین اولین شاهدخت غرب آسیا است. به همین دلیل، جاسمین برای معرفی تنوع فرهنگی در فرنچایز پرنسس دیزنی ستوده میشود. جاسمین در دنبالههای بازگشت جعفر (۱۹۹۴) و علاءالدین و شاه دزدان (۱۹۹۶) و همچنین مجموعهٔ تلویزیونی پویانمایی آن و اقتباس موزیکال برادوی از این فیلم ظاهر شد. لیندا لارکین و لیا سالونگا هر دو جایزه افسانههای دیزنی را برای کمک به این نقش دریافت کردند. نائومی اسکات این شخصیت را در اقتباس لایواکشن سال ۲۰۱۹ از فیلم اصلی سال ۱۹۹۲ بازی کرد.
مگارا (به یونانی: Μεγάρα)
به معنی «خانههای عظیم»، در اساطیر یونانی دختر بزرگ کرئون پادشاه تبای و اولین همسر هراکلس بود.او برای قدردانی از هراکلس به خاطر دفاع از تبای در مقابل اُرکومنوس در یک جنگ تن به تن، دختر بزرگ خود مگارا را به هراکلس تقدیم کرد و هراکلس او را به وطن خود و خانهٔ آمفیتروئون برد. مگارا برای او یک پسر و دو دختر به دنیا آورد (در برخی از تفسیرات آنها دارای هشت فرزند بودند)، که هراکلس آنها را همراه با مگارا هنگامی که هرا او را دچار دیوانگی موقتی کرده بود کشت. در بعضی از تفسیرات آمده مگارا را به یولائوس پهلوان تبسی دادند بعد از اینکه هراکلس تبس را برای همیشه ترک کرد.
بر طبق گفتههای اوریپید، هنگامی که هراکلس در حال بازگشت به خانه از سفر خود به جهان زیرین بود، دریافت که در یونان جنگی رخ داده است. در طول غیبت او، لیکوس به ائوبویا حمله کرده بود تا کرئون را سرنگون و در نهایت به قتل برساند. درست هنگامی که لیکوس در حال کشتن مگارا و فرزندانش بود، هراکلس از راه رسید. او به سرعت به دفاع از خانواده خود شتافت تا با تیر و کمانش لیکوس را از پا درآورد. درست در لحظهٔ قربانی کردنش برای زئوس، هرا مداخله نمود و هراکلس را به یک جنون و خشم ناگهانی دچار نمود. هراکلس شروع به تیراندازی به جانوران خیالی ساخته ذهنش کرد و در انتها همسر خود مگارا و سه فرزندشان را به قتل رساند (در برخی از تفسیرات مگارا از دست او پا به فرار گذاشت). هنگامی که او در حال کشتن پدر خود آمفیتروئون بود که او را با پدر ائوروستئوس، استنلوس اشتباه گرفته بود، آتنا از راه رسید و هراکلس را با طنابی به تخته سنگی بست و او را به خواب سنگینی فروبرد. هنگامی که هراکلس بیدار شد، متوجه کار خود شده و بسیار وحشت زده گشت و قصد خودکشی داشت. خوشبختانه دوست او تسئوس نیز در آنجا حضور داشت و توانست او را آرام و بالاخره متقاعد سازد که خود را بازیابد.
شخصیت مگارا بر اساس یکی از الهههای یونان طراحی شده است و در همین ابتدا، او را به یک پرنسس تبدیل میکند. او یکی از پیچیدهترین، جذابترین و با احساسترین شخصیت های کارتونی دیزنی به شمار میرود و واقعاً ناراحت کننده است که تا به الآن، از او قدردانی درستی صورت نگرفته است. دلیل غیبت او، احتمالاً به خاطر شخصیت هرکول باشد که این بد است. مگارا، خودش را از کسی که قربانی شرایط بدی شده است، تبدیل به عشق یک قهرمان میکند. او نشان میدهد که چه چیزهایی ممکن است اتفاق بیافتد، هنگامی که نگذارید اشتباهاتتان شما را تعریف کنند. او، مشخصاً، بینقص نیست و با اینکه نقش کمی در بازی الهههای یونانی را ایفا میکند، با این وجود آنقدر شخصیت جذابی دارد
دیدگاه خود را بنویسید