بازی فکری ملون «تایم لاین»، هر کارت حاوی یک اتفاق تاریخی در هر دو سمت خود است. اما سالی که آن اتفاق افتاده فقط در یک سمت کارت نوشته شده است! بازیکنان به نوبت هر کدام یک کارت از دستشان بر روی میز بازی می کنند. بازیکن باید کارت را به شکلی بازی کند که اتفاقات تاریخی از نظر سال اتفاق افتادن به ترتیب درست چیده شده باشند. اگر حدس بازیکن درست بوده باشد کارت بر روی میز باقی میماند در غیر اینصورت کارت از بازی خارج می شود و آن بازیکن باید یک کارت دیگر بردارد. اولین بازیکنی که بتواند کارت های خود را تمام کند برنده است.
تعداد نفرات
مدت زمان اجرا بازی
رده سنی
ابعاد جعبه محصول
تولید کننده
فردریک هنری عزیز، بازیای درست کرده به نام Timeline. بازی خیلی سادهای که میشه تو ۳۰ ثانیه یادش داد و تو ۲۰ دقیقه بازیش کرد.
بازیای که فقط یک مشت کارت داره که روی هر کدام فقط یک عبارت نوشته شده. بازی خیلی ساده اطلاعات عمومی و آموزنده! بعله در این بازی آدم تاریخ یاد میگیره. خیلی هم بهتر از اونی که در مدارس یاد میگرفتیم. دقت بفرمایید سوءتفاهم نشه، تو این بازی آدم تاریخ یاد میگیره.
یک طرف کارتهای این بازی اسم یک اتفاق تاریخی مثل «سمفونی نهم بتهوون» رو نوشته و طرف دیگه این کارت تاریخ میلادی این اتفاق رو.
کارتها رو از طرف بدون تاریخشون بر میزنیم و یک دسته کارت درست میکنیم. هر بازیکن تعدادی کارت برمیداره و میچینه جلوی خودش. یک کارت هم از روی دسته میذاریم وسط میز که نمودار زمانمون رو شروع کنه. خب حالا من شروع میکنم و باید یکی از کارتهام رو انتخاب کنم و در جای درست در تایملاین قرار بدم. اوایل بازی خیلی سادهست و فقط باید تشخیص بدیم که «اهلیسازی گاوها» قبلتر از اختراع ماشین ریشتراش برقی اتفاق افتاده. ولی همینطور که پیش میریم بازههای زمانی که باید از بینشون انتخاب کنیم کوچکتر و تموم کردن بازی سختتر میشه. البته که هدف بازی اینه که کارتهای دستمون رو تموم کنیم.
به همین سادگی. دیگه واقعا خیلی حرفی نمیمونه. شاید بنظرتون بازی جذابی نیاد، شاید اصلا اون چیزی که فکر میکردین نبود، شاید اصلا گوشفیل دوست ندارین. ولی موضوع اینه، این بازی هیجان، کلکل و لحظاتی داره که در هیچ بازی دیگهای پیدا نمیشه. آره درسته که هر دفعه فقط ۲۰ دقیقه بهمون حال میده و میره تا یکماه بعد که دوباره هوس کنیم یکم به همدیگه بخندیم، ولی ارزش اون ۲۰ دقیقه رو وقتی متوجه میشین که دارین با افتخار به سادگی بازی غر میزنین و «پیدایش نارنگی» رو میذارین بین «پیدایش زنبور» و «شروع دامداری». چهره قفلشده به تاریخ ۱۸۴۶ که نمیدونین چه ربطی میتونه به نارنگی داشته باشه و اینکه کاش حداقل کمتر غر میزدین.
اینها لحظاتیه که تا مدتها بعد هم به همراهتون میاد و در هر جمع دوستانه و خانوادگیای برای همه تعریف میشه. اصلا نارنگی میشه اسم مستعارتون و با اینکه چندین جلد کتاب راجع به انواع قلمه نارنگی و آفتهای این میوه مینویسین، همه شما رو به عنوان کسی که
حتی نمیدونه نارنگی کی بوجود آمده میشناسن.
دیدگاه خود را بنویسید